بسم الله الرحمن الرحیم
از کوچه درآمدی عقیق یمنی
نه زر قد و بالا صورت قلمی
ال لاله کجاست بلکه ال لاله کجاست
این شاخ نبات 25 ساله کجاست
از کوچه در آمدی و سیبم دادی
همرنگ خودت سرخ و سفیدم دادی
این سیب که تو بهم دادی هنوزش دارم
در مجری گذاشتم و کلیدش دارم
در نقره گرفتم و عزیزش دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سرتاسر کوه انار و انجیله
پا دامن کوه پیاله در زنجیره
کارد بکشم پیاله را رخنه کنم
آبش بخورم رو به قریبی نکنم
زنجیر من را بافته اید بله
از کوه و کمر انداخته اید بله
از قدرت الله بیافته اید بله
بسم الله الرحمن الرحیم
سر کوه بلند هیکل کنم من
دو دست گردن حیدر کنم من
اگر دانم که حیدر مال ما شد
تمام قلعه را چینی کنم من
بسم الله الرحمن الرحیم
بیا ای فلفل صد دانه دانه
کجایش می برید دور یگانه
بهر جاش می برید زودی بیارید
که این شمع و چراغ خانمانه
بسم الله الرحمن الرحیم
شترها با رو کردم فرش قالی
به مشهد می روم جای تو خالی
به مشهد می روم شاه رضا را
ببوسم گنبد زرد طلا را
بگردم دور گنبد لوله لوله
بریزم اشک خونی دونه دونه
اشعار معصومه رحیمی داپاری
بسم الله الرحمن الرحيم
صحراي سفيد خوشه مرواريد
اين يار کي است که مي کند آبياري
اين يار من است که مي کند آبياري
مخمل نزنيد، سايه زنيد صحرا را
اين تازه گل رعنا را
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.