گویش با لهجه تفاوت دارد ، تفاوت آنکه لهجه نیاز به ترجمه ندارد . هرجا که نیاز به ترجمه است گویش و زبان در برابر ما قرار دارد . در واقع تمام گویشهای ایرانی زبانهای ایرانی خوانده میشوند.
کره زمین متٲسفانه به پارههایی تقسیم شده است که به ظاهر به مرزهای جغرافیایی ولی در حقیقت با مرزهای سیاسی از یکدیگر جدا شدهاند. در درون هر مرز سیاسی انسانهایی قرار دارند که یک جامعه سیاسی را به وجود میآورند. گروه حاکم به هر شکلی که به وجود آمده باشد، برای برقراری ارتباط با افراد جامعه، زبانی را به عنوان زبان رسمی بر میگزیند که جامعه مجبور است در برخورد با حکومت آن را به کار برد.
یک جامعه سیاسی به دلیل پیوند با زبان رسمی امکان خودنمایی و گسترش را برای زبانها و گویشهای دیگری که در جامعه به کار میروند محدود میسازد و حتی کاربرد واژه (زبان) را برای زبانهای محلی و قومی غیر ممکن میسازد. کاربرد واژه «لهجه» یا «گویش» برای هر زبان غیر رسمی بدون توجه به شمار سخنگویان و پشتوانه آثار مکتوب و ارزشهای زبانی و ادبی آن ، یکی از نتایج این پیوند است.
هر زبان رسمی دارای دو گونه است: گونه نوشتاری و گونه گفتاری. اما حقیقت آن است که آنچه را زبان رسمی میگویند یک گونه بیشتر نیست و آن گونه نوشتاری است. جامعه سیاسی (کشور) از گروههای گویش گوناگون تشکیل شده است در چنین حالتی گروه حاکم ، به خاطر پرهیز از برخوردهای اجتماعی ناشی از برخوردهای زبان ، گویش یک گروه گویش جامعه را به دلیل شرکت اعضای آن و یا محبوبیت و نفوذ و اعتبار بیشتر به عنوان زبان رسمی انتخاب میکند. گاهی دیده میشود که زبان رسمی از بین هیچ یک از گویشها انتخاب نمیگردد.
حقیقت آن است که اعضای یک جامعه سیاسی باید برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی با یکدیگر ارتباط برقرار سازند و گویشها در اینگونه جوامع به عنوان وسیله ارتباطی نقش مهمی دارند، هر چند که یک زبان رسمی وظیفه ارتباط بین اعضای آن جامعه و گروه حاکم را بر عهده داشته باشد. گویشها و زبان رسمی مشابه و یکسان هستند و به مرور زمان اختلافهایی در دستگاه آوایی دستوری و معنایی این دو گونه به وجود میآید و از گویش برای نامیدن زبانهای غیر رسمی یک جامعه سیاسی (کشور) به کار میرود که با زبان رسمی خویشاوندی دارند و در اصل از یک خانواده هستند اما امکان درک متقابل آنها در جامعه نیست و در بعضی موارد درک متقابل بسیار محدود است.
حال میپردازیم به موضوع اصلی یعنی تاریخ گویش مردم منطقه داپار.
گویش مردم این منطقه به دوصورت است :
گویش داپاری
برحسب تحقیقات انجام شده عده ای از مردم این منطقه ،که ساکنان قدیمی داپار می باشند با گویش اصیلی صحبت می کنند که به ریشه زبان فارسی باستان بر میگردد .
این زبان نیز همانند زبانهای دیگر دردر حال فراموشی می باشد وتنها عده ای کمی در حال حاضر قادر به صحبت کردن با این زبان می باشند .
فارسی باستان: این زبان که فرس قدیم و یا فرس هخامنشی خوانده میشود، زبان مردم پارسی و زبان رسمی ایران در دوره هخامنشی بوده و با زبان «اوستایی» و «سانسکریت» ارتباط و خویشاوندی نزدیک دارد. مدارک مهم این زبان سنگ نوشتههای پادشاهان هخامنشی است (358-580 پیش از میلاد). این کتیبهها به خط میخی است و تقریباً در آنها 500 لغت وجود دارد. بسیاری از واژههای فارسی باستان با اندکی تغییر و دگرگونی با زبان اوستایی(زرتشتی) و فارسی جدید و سایر گویشهای ایران ترکیب شده اند.
گویش نایینی
عده ای دیگراز مردم این منطقه به زبان نایینی که به ریشه پهلوی ساسانی بر می گردد و این زبان خودترکیبی از زبان های فارسی باستانی وفارسی اوستایی است ، صحبت می کنند.
بعضیها فکر میکنند که گویش نایینی زبان زرتشتی بوده است، این گوشزد لازم است که زرتشتی زبان نیست بلکه یک دین است. در تقسیم بندی زبانی سخن از زبانهای «پهلوی و زرتشتی» یا «فارسی میانه» به میان میآيد که زبان رسمی و نوشتاری دوره ساسانی بوده است در حالی که گونههای دیگری از زبانهای ایرانی میانه غربی نیز در آن دوره متداول بودهاند.
زبان نایینی آن است که از ریشه های اصیل و پیوسته زبان اوستا یا پهلوی میباشد . و به تصدیق زبان شناسان و اساتید فن ، زبان محلی نایین جز آن دسته زبان ها است که اصالت ادبی و پیوند ثابت و ناگسستنی با زبان مادر « پهلوی ساسانی» دارد .
گویش نایینی که تنها صورت گفتاری دارد نیز یکی یا گونهای از زبانهای ایران جدید به حساب میآید که از صورت قبلی آن به علت نداشتن آثار مکتوب اطلاعی دردسترس نیست .
گویش داپاری ونایینی تنها صورت گفتاری دارند و مانند سایر گویشهای فعلی ایران تحت نفوذ زبان فارسی بوده اند .
برخی منابع :
تحقیق تاریخی پیرامون گویش نایینی ، رضا آقابابایی ، پایان نامه فوق لیسانس
تاریخ نایین ، سید عبدالحجت بلاغی
سفرنامه صفاء السلطنه نایینی ، محمد گلبن ، موسسه اطلاعات ، 1366
زبان پهلوی ، دکتر ژاله آموزگار ، دکتر احمد تفضلی ، انتشارات معینی ، 1373
جغرافیای تاریخی ایران باستان ، محمد جواد مشکور ، دنیای کتاب ، 1371